زنان بیش از هر بیماری روحی دیگری در معرض اضطراب و افسردگی قرار دارند
از هر ۵ بزرگسال ۱ نفرشان در طول حیات بیماریهای روحی را تجربه میکنند، اما زنان و مردان مستعد اختلالات متفاوتی هستند.
محققان دریافتهاند که مردان بیشتر مستعد اعتیاد و مشکلات جامعه ستیزی هستند، حال آنکه زنان بیش از هر بیماری روحی دیگری در معرض اضطراب و افسردگی قرار دارند.
طبق نظر دکتر سرانی استاد انستیتوی درنر در دانشگاه روانشناسی آدلفی، دلیل واحدی دال بر شکافهای جنسیتی وجود ندارد، بلکه ترکیبی از موارد بیولوژیکی، اجتماعی و فاکتورهای محیطی منجر به این امر میگردد.
اگر شما نیز از یک از بیماریهای روحی زیر دست و پنجه نرم میکنید، که اساساً زنان را بیش از مردان درگیر میکند، بدانید که این بیماریها بسیار متداولند و البته به طور گسترده درمانپذیر، اما مستلزم متخصصان حرفهایی بیماریهای روحی برای ارزیابی و درمان است.
زن افسرده
بین ۱۰ تا ۱۵ درصد از زنان سطوح مختلف افسردگی را در طول حیات خود تجربه میکنند، که این آمار دو برابر مردان است. زنان تغییرات بیولوژیکی مهمی، بیش از مردان، را در طول حیات خود تجربه میکنند، بنابراین این تغییرات دورهایی منقطع، مختل کننده یا موجب بیماری میگردد.
نوسانات هورمونی در افراد خاص میتواند موجب بروز بیماریهای روحی در زنان گردد. دکتر جارد هیتمن، روانشناس خانواده در هیوستون، تگزاس میگوید، هورمونها نقش مهمی در دوران بارداری ایفا میکنند که منجر به افسردگیهای پس از زایمان میگردد.
هیتمن معتقد است، علائم اختلال بیقراری پیش از قاعدگی بسیار شبیه اختلالات افسردگی است، بنابراین بسیاری از متخصصان آن را اختلال افسردگی حاد میخوانند. سرواژههای این دو نیز مشابه است.
مشکلات اجتماعی نیز نقش مهمی دارند، از آنجایی که ما، زنان، با ذهنیت مخفی نمودن افکار و احساسات رشد میکنیم، برخلاف مردان، که احساسات خود را بروز میدهند، و افکار خود را بیرون میریزند. سرینی میگوید، ما همواره سعی میکنیم تا متوجه افکار و احساسات خود باشیم و آنها را بروز ندهیم. پنهان کردن اندوه و نگرانیها منجر به بروز بیماریهای روحی بیشتری میشود.
دکتر کریستین کارپنتر، متخصص سلامت رفتار زنان در دانشگاه وکسنر خاطر نشان میکند که، علاوه بر این، فاکتورهای محیطی و فرهنگی، از جمله حقایقی در اینباره که زنان هنوز باید کارهای خانه را انجام دهند و از خانواده خود مراقبت کرده و برنامههای اجتماعی آنان را سر و سامان دهند، حتی اگر خارج از خانه و به طور تمام وقت مشغول باشند، نیز بر آنها تاثیر گذار است.
او اضافه میکند که، ما کمتر از همکاران و همتایان مرد خود کسب درآمد میکنیم که منجر به مضیقههای مالی و در نهایت حس اضطراب، افسردگی و ناامیدی در ما میگردد. عدم احساس گناه نسبت به دوری از فرزندان در طول ساعات اداری نیز بیتاثیر نیست. همین استرس و احساس گناه موجب افسردگی و وخامت آن میشود.
هیتمن میافزاید که، زنان به طور میانگین از مردان بیشتر عمر میکنند، بنابراین بیش از مردان داغ دیدگی و تنهایی را تجربه می کنند، که از عوامل شناخته شده افسردگی قلمداد میشود.
الیسون آبرامز، رواندرمانگر در نیویورک سیتی میگوید، افسردگی زنان در مقایسه با مردان نمودهای متفاوتی دارد. زنان اساساً علائم افسردگی را خستگی، عدم انگیزه یا عدمعلاقه و گریه متداوم توصیف میکنند. از طرف دیگر، اکثر بیماران مذکری که از افسردگی به من مراجعه میکنند، از علائمی همچون عصبانیت، که از علائم آشکار و متداول افسردگی در مردان است، شکایت میکنند. ریشه افسردگی در بسیاری از بیماران وی، عدم اعتماد به نفس است، پیغامی تلفیقی از اجتماع و فرهنگ که از جوانی دریافت میکنیم.
نوسانات هورمونی در افراد خاص میتواند موجب بروز بیماریهای روحی در زنان گردد
زن در حال جویدن ناخن از اضطراب
طبق نظر انجمن اضطراب و افسردگی امریکا، از بلوغ تا سن ۵۰ سالگی، زنان دوبرابر مردان اختلال اضطراب را تجربه میکنند، که علائم آن در قالب نگرانی، تنش، خستگی و ترس بروز میکند.
دوباره، فاکتورهای متعددی در این میان نقش ایفا میکنند، از جمله اجتماع و فرهنگ معیار و محرکهای تنشزا، اما نحوهی واکنش و برخورد با آنهاست که تمایز عمده بین زنان و مردان را مشخص میکند. نکته کلیدی در مطالعات انجمن روانشناسی امریکا این است که: مردان تمایل دارند تا عواطف خود را بروز دهند، حال آنکه زنان آن را پنهان مینمایند.
البته زیستشناسی نیز نقش مهمی را ایفا میکند، و محققان بیش از پیش به تاثیرات استرادیول، اصلیترین هورمون جنسی زنانه، تمرکز نمودهاند. دکتر تامر گور، استادیار روانپزشکی و سلامت روان، عصبشناس، متخصص زایمان و بیماریهای زنان در دانشگاه ملی وکسنر معتقد است، همین هورمون عامل و مسئول تفاوتهای جنسیتی اختلالات عمده روانپزشکی میباشد.
استرس پس از حادثه
طبق نظر جنیفر ولکین، عصب شناس و روانشناس، به لحاظ تکنیکی اختلال استرس پس از سانحه نوعی از اختلال اضطراب است، طبقهایی از بیماری که شامل اختلال ترس، اختلال اضطراب تعمیمیافته، فوبیا(ترس مرضی) و اختلال اضطراب جدایی میشود، اما ذکر این نکته حائز اهمیت است، زیرا زنان دوبرابر مردان در معرض علائم حاد و حدوداً ۴ برابر در معرض اختلال استرس مزمن قرار دارند.
اینچنین نیست که زنان به طور کلی حوادث بیشتری را تجربه کنند، اما ما زنان انواع خاصی از حوادث، از جمله سوء استفادههای جنسی و تجاوز را پشت سر میگذاریم که با استرس پس از حوادث ارتباط عمیقی دارد. چگونگی پاسخ ما به این تجربیات سخت میتواند وخامت اضطراب پس از حادثه را وخامت بخشد.
والکین شرح میدهد که زنان، در مقایسه با مردان نجات یافته از حوادث، بیشتر مستعد سرزنش خود هستند و بر این باورند که عدم کفایت آنها منجر به حوادث میگردد. در صدر همه اینها، ما به طور ارادی و غیر ارادی از مهارتهای مقابله، از قبیل رهاسازی یا سرکوبسازی استفاده میکنیم که خاطرات را متلاطم میسازد، که البته مفید نیستند.
والکین خاطر نشان میسازد که همچنین ممکن است زنان بیشتر مستعد اضطراب پس از حوادث باشند، زیرا ما بیشتر پذیرای افسردگی و اضطراب هستیم.
خوردن بیش از حد از استرس
اگرچه مردان نیز به اختلال خوردن مبتلا میشوند، اما این اختلال یک اختلال زنانه تلقی میشود. دکتر راشل پورتر معتقد است، این اختلالات اغلب دارای کلیدهای زنانه اعم از غرور، خویشتنداری، احساساتی بودن و ایدهال گرایی است.
تمام افرادی که بیلبوردها، پیامهای بازرگانی یا مجلات بانوان را مشاهده کرده باشند، میدانند که زنان تحت فشار استانداردهای خاصی برای لاغری و تناسب اندام قرار دارند. پورتر میگوید، استانداردهای فرهنگی برای وزن متناسب، اندام و ظاهر موجه بار سنگینی را بر زنان تحمیل میکند و این مطلقگرایی بر روابط زنان با غذا و بدنشان تاثیرگذار است.
ابتلا به اختلال خوردن الکل به طور خاص، شایعترین نوع اختلال خوردن، حتی شایعتر از آنارکسیا و گرسنگی مفرط است، که ۲.۸ میلیون بزرگسال امریکایی به آن مبتلا هستند. آمار حاکی از آن است که زنان دوبرابر مردان دچار اختلال خوردن الکل هستند، حال آنکه اختلال خوردن الکل به نظر رفتاری متداول در بین مردان است. آی مردم، من یک پیتزای کامل را به تنهایی میخورم و به کمک نیز نیاز ندارم!
پورتر میگوید، اختلال خوردن الکل در قالب امری مخفی، شرمآور، شدیداً هیجانی و به هر قیمتی که شده، اختلالی مستلزم تغییر است. اما اختلال خوردن برای تمام افرادی که آن را تجربه می کنند، و تمام افرادی که با آن دست به گریبانند و مستلزم درمان و مراقبت، خطرناک است.
منبع : prevention.com
در 50 سالگی جوانتر به نظر برسید
شاید مهمترین چیزی که در مبارزه با زمان باید در نظر بگیرید، این است که سن در واقع فقط یک عدد است. پنجاه سالگی تقریبا هیچ وقت سن پیری بحساب نمی آید و اگر رسیدن به این مرحله از زندگی، شما را نگران نکند، این احتمال وجود دارد که بقیه نیز از آن ناراحت نشوند.
بخندید، خوش بگذرانید، در فعالیتهایی که از آنها لذت می برید، شرکت کنید و اجازه ندهید چند دور بی معنی تقویم، شور و نشاط شما را برباید. و در حالیکه تمام این کارها را انجام می دهید، خودتان را به چند نکته و ترفند جدید مجهز کنید تا ظاهرتان را به جوانی احساستان نگه دارید و هیچ چیز بجز خودتان، نتواند سن واقعی تان را آشکار سازد البته فقط در صورتیکه بخواهید.
قدم ۱
نزد آرایشگرتان بروید. لایه لایه کردن موهایتان، به آن حجم می دهد و یک آرایشگر خوب می تواند هایلایت هایی به موهای شما اضافه کند که هرگونه لکه های تیره، روزاسه یا تیره شدن کلی پوست را که گاهی اوقات با افزایش سن اتفاق می افتد، خنثی کند.
موهای چتری نیز یک اسلحه ضدپیری عالی هستند، بخصوص هنگامیکه به یک طرف کج شده باشند زیرا آنها چین و چروکهای پیشانی را می پوشانند و درعین حال، توجه را از خطوط فک آویزان و پوست شل گردن به سمت بالا جلب می کنند. آنها همچنین کم پشت شدن موها را پنهان می کنند. حواس تان باشد که فرق از وسط باز نکنید چون بسیار بد بنظر می رسد و بجای کم کردن سن، چندین سال به سن تان اضافه می کند.
قدم ۲
کمدتان را بگردید و لباسهای کهنه را به دیگران ببخشید. بجز لباسهای رسمی کار که ممکن است به آنها نیاز داشته باشید، ست های یک رنگ را تفکیک کنید و آنها را بصورت جداگانه بپوشید. مشکی را با آبی تیره یا قهوه ای ست کنید، جوراب شلواری های چسب و نایلونی را کنار بگذارید و پاهایتان را آشکار کنید. از پوشیدن شلوار جین با کفش پاشنه بلند و یک تاپ پر زرق و برق نهراسید.
می توانید رنگ سفید را در زمستان و رنگ مشکی را در تابستان و طرح های متعدد را با هم بپوشید تا زمانیکه توان هماهنگی داشته باشند. فقط حتما لباسها را امتحان کنید و مطمئن شوید که کاملا متناسب با اندام فعلی شما هستند. مناسب با سنتان لباس بپوشید. دامنهای کوتاه یا تاپ های بالای ناف، با وجود آنکه تلاش می کنید کم سن و سال بنظر بیایید، سن شما را بالاتر نشان می دهند! حتی اگر هنوز هم شکم و پاهای عالی مانند ۲۵ سالگی تان داشته باشید.
قدم ۳
یک روال مراقبت از پوست جدید را امتحان کنید. صورت، چانه و گردنتان را هر روز با یک پاک کننده غیر فومی بشویید و با آلفا هیدروکسی اسید لایه برداری کنید. پوستتان را با یک مرطوب کننده غنی از آنتی اکسیدان ها مانند کوانزیم Q10، ویتامین C و اسید آلفا لیپوئیک مرطوب سازید. مرطوب کننده شما باید حاوی کره درخت شی (شی باتر) یا هیدراتورهای قدرتمند دیگر و همچنین ضد آفتاب باشد.
اگر سیگار می کشید، آن را ترک کنید. دود سیگار، عروق خونی پوست را باریک می کند و به کلاژن (که پوستتان برای حفظ قابلیت ارتجاعی و درخشش به آن نیاز دارد) صدمه می زند. اگر متوجه افتادگی پوست شدید، یک سرم سفت کننده حاوی رتینول و پپتید را نیز به روال تان اضافه کنید.
قدم ۴
یک رژیم غذایی سالم داشته باشید. بشقاب تان را پر از سبزیجات برگ سبز و تیره و همچنین گردو، زغال اخته و توت فرنگی کنید. مصرف غذاهای غنی از کلسیم و ویتامین D را نیز افزایش دهید. یک رژیم غذایی مدیترانه ای پر از میوه ها، سبزیجات، غلات کامل، روغن زیتون به شما کمک خواهد کرد عمر طولانی تر، احساس بهتر و ظاهر سالم تری داشته باشید. مکمل های ویتامین B12 مصرف کنید یا B12 مصرفی تان را با خوردن ماهی و گوشت، بطور طبیعی افزایش دهید.
منبع: تناسب اندام
وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار میگیرند، بهدقت اطلاعات را نمیسنجند یا به دادههای آماریِ مرتبط توجه نشان نمیدهند. برعکس، تصمیمهای آنها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث میشود تصمیمهایی احمقانه بگیرند.
این میانبرها سریعترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آنها راهی هستند برای قلمگرفتن ریاضی. وقتیکه ما در برابر یک سوال گیجکنندۀ ریاضی قرار میگیریم، تمام دانش ریاضیمان را در پرانتز میگذاریم و بهدنبال پاسخی میرویم که نیازمند کمترین کوشش ذهنی باشد.
این مسئلۀ سادۀ ریاضی را در نظر بگیرید: یک راکت و توپْ یکدلار و دهسنت قیمت دارند. راکت یک دلار گرانتر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟
اکثر مردم بلافاصله و با اعتمادبهنفسِ هرچهتمام جواب میدهند: ده سنت. این پاسخ هم بدیهی است و هم غلط. پاسخ درست این است: پنج سنت برای توپ و یکدلار و پنجسنت برای راکت.
بیش از پنج دهه است که دنیل کانمن، برندۀ نوبل اقتصاد و استاد روانشناسیِ دانشگاه پرینستون، چنین پرسشهایی را مطرح کرده و پاسخهای ما را تحلیل میکند. آزمایشهای ساده و پیشِپاافتادۀ او عمیقاً نگاه ما به نحوۀ تفکرمان دربارۀ جهان را دگرگون کرده است.
فلاسفه، اقتصاددانان و عالمان علوم اجتماعی قرنهاست که با این پیشفرض طی طریق میکنند که انسانها موجوداتی عقلانی هستند و عقلْ همان هدیهای است که پرومتئوس برای ما به غنیمت آورد؛ اما کانمن بههمراه آموس تورسکی و دیگران، ازجمله شین فردریک طراح پرسش راکت و توپ، در مقابلِ این سنت ستبر نشان دادهاند که ما به آن اندازه که تصور میکنیم، موجوداتی عقلانی نیستیم.
وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار میگیرند، بهدقت اطلاعات را نمیسنجند یا به دادههای آماریِ مرتبط توجه نشان نمیدهند. برعکس، تصمیمهای آنها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث میشود تصمیمهایی احمقانه بگیرند.
این میانبرها سریعترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آنها راهی هستند برای قلمگرفتن ریاضی. وقتیکه ما در برابر پرسش راکت و توپ قرار گرفتیم، تمام دانش ریاضیمان را در پرانتز گذاشتیم و بهدنبال پاسخی رفتیم که نیازمند کمترین کوشش ذهنی بود.
کانمن را اکنون یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم میشناسند؛ بااینحال، کارهای او تا مدتهای مدید نظر هیچ کسی را به خود جلب نمیکرد. کانمن خود تعریف میکند که یک بار نتایج تحقیقاتش را با فیلسوفی امریکایی در میان گذاشته بود و او فوراً جواب داده بود که هیچ علاقهای به روانشناسی حماقت ندارد.
اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع دقیقاً بر خلاف چیزی است که آن فیلسوف امریکایی تصور میکرد. بهتازگی در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی تحقیقی بهسرپرستی ریچارد وِست از دانشگاه جیمز مدیسن و کیت استانویچ از دانشگاه تورنت انجام پذیرفته است.
نتیجۀ بهدستآمده این است که در بسیاری موارد، افرادِ باهوش در برابر این نحوۀ خطااندیشی آسیبپذیرترند. عموماً تصور میکنیم افراد باهوش در برابر پیشداوری مصوناند. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی که در آزمون اس.ای.تی نمرۀ بیشتری میگیرند، خیال میکنند کمتر در معرض این قبیل خطااندیشیهای جهانشمول قرار دارند؛ اما درواقع این انگاره ممکن است خطرات نهفتۀ بسیاری داشته باشد.
وست و دستیارانش کارشان را با پخش پرسشنامه میان چهارصدوهشتادودو دانشجوی کارشناسی آغاز کردند. در این پرسشنامه انبوهی از پرسشهای کلاسیک برای سنجش پیشداوری طرح شده بود:
در درون رودخانهای، دستهای از نیلوفرهای آبی رُستهاند. هر روز، اندازۀ این دسته نیلوفرها دو برابر میشود. اگر ۴۸ روز طول بکشد که نیلوفرهای آبیْ کل دریاچه را بپوشانند، چقدر طول خواهد کشید که این نیلوفرها نصف دریاچه را بپوشانند؟
احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن شما خطور میکند، مبتنی است بر یکی از میانبرهای ذهنی: تقسیم پاسخ نهایی بر نصف: ۲۴ روز؛ اما این پاسخ غلط است. پاسخ درست ۴۷ روز است.
کانمن و تورسکی در دهۀ ۱۹۷۰ مفهوم «پیشداوری لنگرانداخته»۱ را مطرح کردند. آنها بر اساس این مفهوم پرسشهایی مطرح کردند که هدفشان ارائۀ راهی برای سنجش میزان آسیبپذیری افراد در برابر خطااندیشی بود. در این پرسشها مثلاً به افراد گفته میشد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان بیش از x فوت است و رقمی که به افراد مختلف گفته میشد، بین هشتادوپنج فوت تا هزار فوت متغیر بود. آنگاه از افراد خواسته میشد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان را حدس بزنند.
پرسشدهندگانی که «لنگر» کوچکتر، مثلاً هشتادوپنج فوت، به آنها ارائه شده بود، بهطور میانگین حدس میزدند که ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا فقط صدوهجده فوت است. در مقابل، افرادی که «لنگر» بزرگتری، مثلاً هزار فوت به آنها ارائه میشد، ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا را هفتبرابر بیشتر تخمین میزدند.
مقصود وِست و همکارانش صرفاً این نبوده که وجود چنین پیشداوریهایی را تصدیق کنند. این پیشداوریها پیش از تحقیقات آنها نیز کموبیش شناختهشده بودند. هدف آنها این بوده که رابطه و نسبت این پیشداوریها را با هوش انسانی بسنجند. درنتیجه، آنها آزمونهایشان را در درون آزمونهای اندازهگیری تواناییهایی شناختی، مانند اس.ای.تی و «سنجۀ نیاز به شناخت»۲، قرار دادند. هدف این سنجه اندازهگیری «گرایش فرد برای تفکر و لذتبردن از آن است».
نتایج تحقیقاتْ تکاندهنده بود. فیالمثل نتایج نشان میداد که خودآگاهی از این پیشداوریها در عمل تأثیری در کاهش آنها ندارد: «افرادی که از پیشداوریهایشان مطلعاند، در غلبه بر آنها موفقیت خاصی نسبتبه بقیه نشان نمیدهند.» اما نتایج تحقیقات برای کانمن اصلاً غیرمنتظره نبود. او در کتاب فکر کردن؛ کند و سریع۳ اظهار میکند که پس از دههها تحقیق دریافته که آگاهی از این پیشداوریها حتی بر عملکرد ذهنی خود او هم تأثیر قابلتوجهی نگذاشته است. «تفکر شهودی من، علیرغم سالها تحقیق دربارۀ موضوع پیشداوریهای ذهنی، همچنان در معرض مسائلی مانند اعتمادبهنفس کاذب، پیشبینیهای افراطی و مغالطۀ برنامهریزی»۴ است.
چهبسا خطرناکترین پیشداوری ذهنی ما در این گرایش ذاتیمان نهفته است که دیگران در معرض خطااندیشیاند و نه ما. این گرایش به «نقطۀ کور پیشداوری»۵ معروف است. این «فراپیشداوری» دو ریشۀ اصلی دارد: نخست، توانایی ما برای تشخیصدادن اشتباهات سیستماتیک در تصمیمات دیگران: ما در گوشزدکردن اشتباهات دوستانمان از همه بهتریم؛ دوم، ناتواییمان برای تشخیصدادن همان اشتباهات در درون خودمان. گرچه مفهوم نقطۀ کور پیشداوری مفهومی تازه نیست، آخرین مقالۀ وست نشان میدهد که این مفهوم را میتوان بر هر پیشداوری خاصی اطلاق کرد: از «پیشداوری لنگرانداخته» تا بهاصطلاح «اثر طراحی».۶ در هر کدام از این موارد، ما خس را در چشمان دیگران میبینیم و نیزه را در چشمان خودمان نه.
حال به حیرتانگیزترین و البته نگرانکنندهترین بخش این پژوهش میرسیم: از قرار معلوم هوشْ اوضاع را بدتر میکند. دانشمندان برای سنجش «پیشرفتگی شناختیِ»۷ دانشجویان چهار آزمون طراحی کردند. نتایج هر چهار آزمون نشاندهندۀ همبستگی مثبت متغیرها بود: «افرادی که سیستم شناختی پیچیدهتری دارند، بیشتر دچار معضل نقطۀ کور پیشداوریاند.» این نتیجه دربارۀ بسیاری از پیشداوریهای خاص نیز بعینه تکرار شد و این یعنی افراد باهوشتر، لااقل بر اساس سنجۀ اس.ای.تی و آنهایی که بیشتر تأمل و تفکر میکنند، بیشتر در معرض این اشتباهات ذهنیاند. چنانکه کانمن و فردریک سالها قبل متذکر شدند، حتی آموزش نیز نمیتواند خللی در سد سدید این پیشداوریها ایجاد کند. برای مثال، بیش از پنجاهدرصد از دانشجویان هاروارد، پرینستون و ام.آی.تی به پرسش راکت و توپ پاسخ غلط دادند.
این نتایج چه چیزی را تبیین میکنند؟ یک فرضیۀ جالب توجه این است که نقطۀ کور پیشداوری بدین خاطر رخ مینماید که ما همانگونه که دیگران را به تیغ ارزیابی جرح میکنیم، خود را به محک نقد نمیسپاریم. برای مثال، وقتی انتخابهایی غیرعقلانی دیگران را مشاهده میکنیم، بالاجبار بر دادههای رفتاری تکیه میکنیم.
ما پیشداوریهای آنها را از بیرون میبینیم و همین امر این مجال را برای ما فراهم میآورد تا به چشمبرهمزدنی خطااندیشیهای سیستماتیک آنها را دریابیم. بااینحال، وقتی به ارزیابی انتخابهای بد خودمان مینشینیم، به جای نگاه بیرونی و تکیه بر دادههای رفتاری، دل به دروننگری میسپاریم. ما بهدقت انگیزههایمان را وامیرسیم و بهدنبال دلیل مقنعی برای انتخابهایمان میگردیم. پیشِ درمانگران بر اشتباهاتمان افسوس و حسرت میخوریم و نزد خودمان دربارۀ باورهایی که ما را به ترکستان بردند، غور و تأمل میکنیم.
مشکل این رویکرد دروننگرانه این است که نیروی پیشبرندهای که در پشت پیشداوریها خفته و ریشۀ انتخاب غیرعقلانی ماست، تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که تن به افسون خودکاوی نمیدهد و راه را بر هوش میبندد.
درواقع دروننگری عملاً میتواند این خطاها را افزون کند و چشم ما را بر فراروندهای بنیادینی ببندد که مسئول بسیاری از خطاهای روزمرۀ ما هستند. ما برای خودمان آسمانوریسمان میبافیم و همیشه نخ تسبیح را این وسط گم میکنیم. هرچه بیشتر بکوشیم که خودمان را بشناسیم، در عمل فهم کمتری از خودمان به دست میآوریم.
منبع: ترجمان/برترینها
این افراد دوست شما نیستند، دشمن شما هستند
یک دوست واقعی باید به بهتر شدنمان کمک کند نه اینکه باعث زمین خوردنمان شود. برای اینکه چنین افرادی را در رابطه خود شناسایی کنید می خواهم از نشانه هایی صحبت کنم که با دیدنشان متوجه خواهید شد کسی که به عنوان دوست در کنارتان است در واقع دشمنتان است.
این افراد دوست شما نیستند، دشمن شما هستند
همیشه یک ” اما ” اضافه می کند
از رنگ اتاق خوابتان، لباسی که به تازگی خریدید و یا هر چیز جدید دیگری که نشان می دهید تعریف می کند اما درست مثل دفعات قبل ( مثل اینکه عادتش باشد ) یک اما اضافه می کند و می گوید: رنگ سبز بهتر نبود؟ فلان مدل لباس بیشتر به تو می آید و کلی امای دیگر. این انتقادهای پی در پی می تواند یک رابطه را به آرامی مسموم کند. باید قبل از اینکه تاثیر منفی ببینید چنین افراد اما آوری را شناسایی کنید. خبرهای خوبتان را با افرادی در میان بگذارید که به انتخابتان احترام می گذارند و از شادی شما خوشحال می شوند.
هرگز برای بیرون رفتن با شما تماس نمی گیرد یا دعوتتان نمی کند
قدیم ها یادتان می آید که ساعت ها تلفنی با دوستتان صحبت می کردید؟ حالا شبکه های اجتماعی برای در دسترس بودن هیچ سدی باقی نگذاشته اما به جدا ماندن روابط نیز کمک کرده. به نظر من با اینکه هر روز به دوستانم پیام می دهم اما باز هم به ارتباط شخصی با کسانی که برایشان اهمیت قائلم نیاز دارم. برای من ایجاد ارتباطی فرای پیام فرستادن به این معناست که طرف مقابل مهم است و می خواهم برایش وقت بگذارم. اگر دوستتان ماه ها است که تماسی نگرفته و یا با شما بیرون نمی آید می تواند به این دلیل باشد که این رابطه زیاد برایش با اهمیت نیست. اگر وقت دارد که به آرایشگاه برود حتما کمی وقت برای گذراندن با شما هم باید داشته باشد.
یک دوست واقعی باید به بهتر شدنمان کمک کند
در شغلتان مشکل ایجاد می کند
شما هم حتما در محل کار خود دوست یا دوستانی دارید نه؟ بیشتر ما داریم. دقت کنید که این افراد چگونه روی شغلتان تاثیر مثبت می گذارند و یا در پی تخریب آن هستند. اگر با صدای بلند بگوید ” باز هم که دیر آمدی ” یا بخواهد در حجم کارها کمکتان کند ( حتی اگر همه چیز را تحت کنترل داشته باشید ) ممکن است در واقع بخواهد حرکتی بر ضد شما انجام دهد. دشمنان دوست نما مخصوصا در محیط کار می توانند بسیار زهراگین باشند. خام ها معمولا بدون اینکه متوجه شوند مسائل مربوط به عملکرد، رقابت برای ترفیع یا دیگر مسائل مربوط به کار می تواند روی دوستی شان تاثیر بگذارد به همکاران خود نزدیک می شوند. دوستی در محل کار هیچ ایرادی ندارد اما گاهی اوقات برخی کارها می تواند باعث فاجعه بار شدنش شود. در دوستی و کار خود مرزهایی تعیین کنید بالاخره کار کار است و باید خارج از جایگاه دوستی به آن نگاه کرد.
به شما بها نمی دهد
مادران شاغل معمولا فکر می کنند دوستانشان که مادرانی خانه دار هستند کل روز را به بیکاری می گذرانند. این در واقع می تواند نشانه ای از حسادت باشد. دوستتان ممکن است خسته، فرسوده و ناراضی باشد. این دوست ممکن است شروع به تعریف از روزهای بلند و وقت آزادی که دارد بکند و بگوید خوش به حالت که اینقدر بیکاری! اما این در واقع کم لطفی است چون کارها سخت و صبری که برای بزرگ کردن بچه ها باید به خرج دهید را نادیده می گیرد. باید این را دانست که هر چیز در زندگی تاوانی دارد و مرغ همسایه همیشه غاز نیست. این مسئله را با توضیح مواردی که گفته شد می توان حل کرد تا رابطه با آن دوست وارد جنبه های مثبت تری شود.
روی مشکلتتان کلید می کند
مخصوصا اگر درگیر یک بحران باشید، این طبیعی است که دوستان بخواهند بدانند اوضاع یکدیگر چگونه است. اما در این میان دو نوع سوال از شما پرسیده خواهد شد، سوالاتی سازنده که حاصل از نگرانی طرف مقابل است و سوالاتی تخریب کننده که فقط درگیری تان را بیشتر می کنند. برای مثال دوست متاهلتان از شما می پرسد اینکه هنوز تنهایی چطور است؟ چرا تا به حال تنها مانده ای؟ مسلما اینها سوالاتی است که زیاد از شنیدنشان خوشحال نمی شوید. سوالاتی که از شما پرسیده می شود در واقع از روی مهربانی و دلسوزی نیست.
همیشه به دنبال جلو زدن از شما است
تصمیم می گیرید به همراه دوستتان شروع به ورزش کنید اما خیلی زود متوجه می شوید این ورزش با یکدیگر تبدیل شده به یک رقابت تمام عیار. به شما می گوید من قبل از آمدن به باشگاه فلان اندازه شنا رفته ام و تمرین تردمیل را هم تبدیل می کند به یک مسابقه دو. این در حالی است که تحقیقات نشان داده همراهی با یک دوست در طول ورزش باید برایتان الهام بخش باشد و رقابتی دوستانه ایجاد کند. عبارت اصلی در اینجا ” دوستانه ” است اگر چنین نیست توصیه می کنم به تنهایی عرق بریزید تا با یک آینه دق.
منبع : bedunim.ir
پافشاری و سماجت لازمه قاطعیت می باشد
پیشنهادهای دکتر شاه حسینی:در یکی از مقالات خود، مفصل درباره قاطعیت نوشته بودم. حالا بیست و نه پیشنهادی که برای قاطع شدن شما می توانم داشته باشم، را به این شرح تقدیم می کنم.
1- در وهله نخست از حقوق فردی خود آگاهی یابید.
2- خود فاش سازی سالم و صحیح را بیاموزید.
3- پافشاری و سماجت لازمه قاطعیت می باشد. ممکن است تقاضاهای معقول و بحق شما با مقاومت روبرو شده و بی پاسخ باقی بمانند. یک راهکار مناسب در این مواقع پافشاری قاطعانه است به این صورت که بدون آنکه عصبانی شوید، برنجید و یا صدای خود را بلند کنید با خونسردی و صلابت مکررا در خواست خود را تکرار کنید. صرفنظر از شگردهایی که افراد برای منصرف کردن شما بکار میبندند، تا اجابت تقاضاهای خود و دستیابی به حقوق مشروع خود بجنگید.
4- وضعیت بدنی و زبان بدن شما دو مولفه بسیار مهم در برخورد قاطعانه شما با دیگران میباشند. زبان بدن شما میبایست مطمئن و توام با آرامش باشد. تماس چشمی مستقیم با مخاطب خود برقرار کنید اما خیره نشوید. هنگامی که به چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیکنید، خود را آسیب پذیر و سلطه پذیر مینمایانید. حالت چهره شما بایستی با پیام ارسالی شما همخوانی و هماهنگی داشته باشد. لحن و آهنگ صدای شما نیز به همین ترتیب. با ژستی ریلکس، محکم و پذیرنده در مقابل دیگران بایستید. خود را از موقعیتهای منفعلانه رهایی بخشید، مثلا هنگامی که شما نشسته و طرف مقابل شما ایستاده باشد، فرد مقابل شما در موقعیتی برتر و مسلط تر نسبت به شما قرار خواهد داشت. هنگام صحبت کردن با دیگران از تکان دادن بی مورد دستها و پاهای خود که اضطراب، تردید، ترس و عدم اعتماد بنفس شما را آشکار میسازند جدا خودداری کنید. جدیت بایستی در چهره شما موج بزند.
5- لحن و آهنگ صدا نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لحن صدای شما بایستی خنثی باشد و بار احساسی نداشته باشد. قاطع، محکم و آرام صحبت کنید. لرزش صدا یک عامل منفی در برقراری ارتباط قاطعانه است. با صدای رسا و شمرده صحبت کنید. مکث ها را هنگام صحبت کردن حذف کنید. مانند " اِ اِ.." و یا "اوم...". با تردید و بلاتکلیفی صحبت نکنید .واژه های "نمیدانم.." و"فکر کنم..." را کمتر بکار برید.
6- مواضع سست اتخاذ نکنید. پوزش خواستن مکرر از اقتدار شما میکاهد.
7- بدون احساس شرم، خجالت و بی کفایتی تعریف و تمجید دیگران را بپذیرید. با متانت و وقار تنها با عبارت"متشکرم" تعریف و تمجید دیگران را پاسخ گویید. هرگز خود را کوچک و بی اهمیت فرض نکنید. مثلا وقتی که کسی از لباس شما تعریف میکند که "چه لباس قشنگی پوشیدی" پاسخ ندهید که "این لباسو من 3 ماه که دارم" و یا هنگامی که فردی از زحمات شما قدردانی میکند به وی پاسخ ندهید که"نه کاری نکردم" و یا "وظیفم بود".
8- از متهم کردن و ملامت دیگران بپرهیزید و همواره سعی کنید با تمرکز بر مشکلات راه حل مناسبی برای آنها بیابید. بجای محکوم کردن، تشویق کنید و پیشنهاد ارائه دهید.
9- طوری درخواست نکنید که پاسخ منفی بشنوید. جای اینکه بگویید "چرا پنجره رو باز نمیکنی" بگویید"ممکن لطفا پنجره رو باز کنی".
10- از قضاوت کردن بپرهیزید و به حقایق بپردازید. بجای اینکه بگویید: "متنی که تایپ کردی خیلی مزخرفه" بگویید: "تایپ شما نیاز به بازنگری دارد".
11- قاطعانه و مصمم"نه" بگویید. اگر مایل بودید توضیح مختصری از علت رد تقاضای خود بدهید، اما بیش از حد خود را توجیه نکنید. توجیه کردن، بهانه تراشی و عذر خواهی بیش از حد و بی مورد از اقتدار شما میکاهد.
12- بمنظور اجتناب از تعارض و برخورد با لبخند زدن، سر تکان دادن و تائید طرف مقابل، تظاهر به توافق نکنید.
13- از فرضیات و پیش داوریها اجتناب ورزید. گمان نکنید که از پیش میدانید فرد مقابل شما چه میخواهد بگوید و یا انگیزه هایش چه چیزهایی میباشند.
14- از دیگران انتظار نداشته باشید بدون آنکه کلامی دم بزنید افکار شما را بخوانند.
15- هرگز کسی را با پیامدهای خاصی تهدید نکنید. تنها پیامد رفتار وی را گوشزد کنید. چرا که اگر تهدیدات خود را عملی نسازید از اعتبار و اقتدار شما کاسته خواهد شد.
16- تا میتوانید روشن، مشخص، صریح و خاص تقاضاها، افکار و احساسات خود را مطرح سازید.
17- چنانچه مطلبی را میخواهید با کسی در میان بگذارید، مستقیما و بدون واسطه با همان فرد خاص صحبت کنید. اگر میخواهید به"علی" حرفی را بزنید به "محمد" نگویید که پیغام شما را به "علی" بدهد. از طفره رفتن نیز خودداری کنید.
18- هیچگاه در حضور جمع از فردی انتقاد نکنید. هیچگاه در حضور دیگران کسی را نصیحت نکنید.
19- پیام های خود را مالک گردید. جملات خود را با ضمیر "من" آغاز کنید.
20- اگر ایده و پیشنهادی دارید بدون ترس، شرمساری و خجالت داوطلبانه آن را مطرح سازید.
21- از عقاید و حقوق خود دفاع کنید، حتی اگر دیگران با شما هم عقیده نباشند. اجازه ندهید دیگران عقیده خود را به شما تحمیل کنند. مگر اینکه از استدلال منطقی برخوردار باشند.
22- درخواستهای نابجا و غیر منطقی را رد کنید.
23- در صورت نیاز از دیگران تقاضای کمک کنید.
24- اگر احساس کردید قانون و یا سنتی غیر منصفانه و نا معقول است، از زیر سوال بردن آن بیم نداشته باشید.
25- به دیگران فرصت اظهار عقیده بدهید و به عقایدشان احترام بگذارید.
26- بجای اینکه بگویید: "شما اشتباه میکنید". بگویید: "من با شما موافق نیستم".
27- جای اینکه بگویید: "فکرت خیلی احمقانه است" بگویید: "تو فکرهای عجیبی در سر داری اما من تصور نمیکنم که عملی باشند".
28- از رفتار دیگران انتقاد کنید و نه از خودشان. بجای اینکه بگویید: "تو خیلی شلخته و بی نظمی" بگویید: "این پرونده ها را چرا درست سر جایشان قرار ندادی"
29- از عبارت "تو باید" استفاده نکنید و جای آن بگویید:"من فکر میکنم بهتر باشد که.."
منبع: موفقیت